بلاخره آقاپارسا از مادری مهربون دل کند و اومد خونه ی خودش عصر جمعه 22 آبان آقا پارسا وارد خونه ی خودش شد عزیز مامان خوش اومدی قدم روی چشم ما گذاشتی انشالا خونمون پر از حضور تو باشه که قشنگترین اتفاق دنیایی دو ساعت بعد از ماهم خاله جون و سارینا خانم و باباییش اومدن خونمون که چند وقت دیگه هم به من کمک کنن در نگهداری ازشما عزیزم با اینکه نگهداری و انجام کارهای شما برام لذت بخشه ولی باید اعتراف کنم که خیلی خسته میشم و واقعا به کمک نیاز دارم خاله جون از تیرماه تا الان که آذر شروع شده مدام پیش مون بوده و از تو نگهداری کرده قدرشو بدون عزیزم عزیز مامان از اول تولدت تا الان خیلی سختی کشیدی دلدردای شدید داری و ...