سلام عشق کوچولوی مامان عزیزکم بیشتر از یک ماهه که وبلاگتو آپ نکردم ماشالا اینقد وقت مامان رو پر کردی که دیگه وقتی ندارم واسه این کارا البته خودمم ترجیح میدم تمام وقت در اختیار شما مرد کوچک دوست داشتنی باشم الان شما کنارم تو تختت خوابیدی و آوای نفس های گرمت واسه مامان شیرینترین لالایی دنیاست ولی بجای اینکه خواب آور باشه برعکس واسه من انرژی زاست دلبندم دوست دارم تا ابد بشینم و صدای نفسهات رو گوش بدم و به صورت ماهت که تو خواب مظلومتر از همیشه ست نگاهت کنم عزیزم از صمیم قلب از خدا میخوام که همیشه نگهدارت باشه عزیزکم حسم بهت قابل بیان نیست عمر من میگن...