آقای پارسای ماآقای پارسای ما، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه سن داره

پسرم پارسا

عاشقانه برای پسرم

1394/11/22 2:04
نویسنده : مستانه
137 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچولوی مامانبغلماچ

عزیزکم بیشتر از یک ماهه که وبلاگتو آپ نکردم 

ماشالا اینقد وقت مامان رو پر کردی که دیگه وقتی ندارم واسه این کارا

البته خودمم ترجیح میدم تمام وقت در اختیار شما مرد کوچک دوست داشتنی باشم

الان شما کنارم تو تختت خوابیدی و آوای نفس های گرمت واسه مامان شیرینترین لالایی دنیاست ولی بجای اینکه خواب آور باشه برعکس واسه من انرژی زاست دلبندمبغل

دوست دارم تا ابد بشینم و صدای نفسهات رو گوش بدم و به صورت ماهت که تو خواب مظلومتر از همیشه ست نگاهت کنم عزیزم لبخند از صمیم قلب از خدا میخوام که همیشه نگهدارت باشه عزیزکم

 حسم بهت قابل بیان نیست عمر منماچ

 میگن از "جان " عزیزتر وجود نداره ولی تو از جان شیرین تر و عزیزتری

عزیز من تو امروز دقیقا 145 روز سن داری  و دو روز پیش برای اولین بار تونستی خودت بچرخی و روی پهلوی چپ بخوابیقلب 

من اینقد ذوق کردم که سریع زنگ زدم به بابایی و این خبر خوب رو دادم البته شب که بابایی اومد واسه اون هم دوباره این کارو انجام دادی بغل  اینم کادوی تولد مامان بود از طرف گل پسرشمژه

حدود سه چهار هفته پیش که 119 روزه بودی هم برای اولین بار با صدا خندیدی که من بازهم ذوق و حظ فراوان بردمماچ

اینقد که من واسه کارای تو ذوق کردم تا حالا خندهزبانقلب

آخه چیکار کنم که اینقد شیرینی عسلم

دیگه تو این مدت واکسن 4 ماهگی زدی که پات حسابی ورم کرد و تا 10 روز کبود و سفت بود اینقد جاش بد بود که هروقت دستم میخورد بهش غصه میخوردم .   واسه واکسن هم با خاله آتنا وعمو یعقوب و آیلین کوچولو رفتیم مرکز بهداشت و زمانی که واکسنت رو میزدن خاله آتنا ازت فیلم میگرفتقلب

خیلی هم پسر خوبی بودی و همونجا فقط چند دقیقه گریه کردی و بعدش آروم شدی هرچند که واکسنت خیلی سنگین بود و جاش هم اندازه یه دونه نارنگی سفت شده بود ناراحت

تو شیرمرد مامانی  پسر شجاعمعینک

عکس های 16 روزگیت که تو آتلیه گرفتیم هم حاضر شدن اینقد نازی که خودم دلم میخواد درسته قورتت بدمماچ

یه سری از عکسای این چندوقت رو هم آپ میکنم تو وبلاگ

به امید دیدن بالندگیت پسرکمقلب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم پارسا می باشد